شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
شد آبروی عاشقان از خوی آتش ناک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم ناک تو
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بی باک تو
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الا که من
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
دل خستگان را بی طلب تریاک ها بخشی ز لب
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو